اتل متل یه مادر ،نحیف و زار وخسته/ ارزو پراور
نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:
هر وقت میگم عزیز جون :
طعم غذات عالیه
عزیز با گریه میگه،
جای عباس خالیه
متن کامل:
اتل متل یه مادر ،نحیف و زار وخسته
با صورتی حزین ودستای پینه بسته ،
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ کرد
با سیلی جای سرخاب
صورتا را قشنگ کرد
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ کرد
یا اینکه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ کرد
وقتی گفتم :عزیزجون،
دایی تو دشت عباس،
شهید شد ،
خودم دیدم یک شبه
چندتا موهاش سفید شد
می خوای بدونی چرا
نصف موهاش سفیده
بپرس که بعد دایی،
چی دیده وچی شنیده
هر وقت میگم عزیز جون :
طعم غذات عالیه
عزیز با گریه میگه،
جای عباس خالیه
میگم عزیز راست بگو
اگه دایی دوستمون داشت
چرا رفتو ما را تنها گذاشت
چشم میذاره تو چشمام
لب میگزه میخنده
بیرون میره از اتاق،
محکم درو میبنده
رفتمو از لای در
توی اتاقو دیدم
صدای گریه هاشو
با دایی جون شنیدم
چشاش به عکس اون بود
انگار توی گلوی عزیز،
یه تیکه استخون بود
عباس جونم میدونم
زنده ای و نمردی
بعد خدا و آقا ،
امید من تو بودی
بچگیات یادته ،
کمک حال همه بودی
مردم از مهربونیات میگن .
عباس جون کجایی؟
مادرتو ببینی ،
بیا ببین که مادر
تند تند موهاش میریزه
کمک حال مادر شو
بیا ببین که مادر خیلی وقته مریضه
عزیز تو عکس عباس ، جون میده
صورتشو میذاره رو صورت شهیدش
دایی نگاش میکنه به موهای سفیدش.
اشک عزیز میریزه تو صورت دایی جون
اتل متل یه مادر نحیف وزار وخسته
با صورتی حزینو دستای پینه بسته ،
دستای پینه دارش عجب حماسه سازه ،
دستایی که بچه هاش خیلی به اون مینازند.
دستایی که پرچم
دایی رو بر میداره
توی خزون وغیرت .
دستایی که بهاره
با دستایی که عینهو
دست داییم میمونه
نمی ذاره سلاح داییم
روی زمین بمونه .
کسی که بچه هاشو بسیجی بار میاره
بذر غیرتو ایمان ،تو روحشون میکاره .
درسته که پسرش تو جبهه ها شهید شد
درسته که موی اون بعد داییم سپید شد
اما خون دایی و موهای سپید عزیزجون،
افتخار بچه هاست .
اگر عزیز بمیره دق میکنم میمیرم
پیش خدامو داییم من جلو تو...
موضوع:
هنري
نویسنده:
ارزو پراور
تاریخ درج
دوشنبه 7 ارديبهشت 1394
کلیدواژه ها:
سفیدشهر
|